بیوگرافی داستان نویسان و نمایشنامهنویس
بیوگرافی و زندگینامه ساموئل بکت ، نمایش نامه نویس مشهور + تصویر
ساموئل بکت
در جوانی با هموطن نامدارش جیمز جوس دوستی و مراوده ای پیدا کرده بود، یک جور رابطه استاد و شاگردی میان بکت با نویسنده ای که ستایشش می کرد.
نام اصلی: ساموئل بارکْلی بِکت
زمینهٔ کاری: رمان، شعر، نمایشنامه
زادروز: ۱۳ آوریل ۱۹۰۶ – دوبلین، ایرلند
مرگ: ۲۲ دسامبر ۱۹۸۹ میلادی (۸۳ سال) – دوبلین، ایرلند
ملیت: جمهوری ایرلند ایرلندی
محل زندگی: دوبلین، پاریس، لندن و …
جایگاه خاکسپاری: گورستان مونپارناس
پیشه: نمایشنامهنویس، رماننویس و شاعر
سالهای نویسندگی: ۱۹۸۹-۱۹۲۹
در سال ۱۹۶۹ بکت به نیت گذراندن تعطیلاتی آرام، به تونس رفت و هتلی در منطقه ای بی سرو صدا گرفت. اما مدتی بعد یکباره با هجوم سیل خبرنگاران به هتل روبه رو شد، به خیالش یکی از ستارگان سینما با آمدن به این منطقه دور افتاده سکوت و آرامش او را برهم زده است. اما وقتی در اتاقش را باز کرد و نور فلاش دوربین ها چشمانش را آزرد و خبرنگاران سمج از سروکولش بالا رفتند، برای دقایقی شوکه شد.
اگرچه در این زمان بکت اسم و رسمی در دنیای ادبیات پیدا کرده بود، اما سوژه ای آنقدر جذاب نبود که کسی او را تعقیب کند آن هم نه در اروپا، بلکه در این منطقه دورافتاده از تونس. کمرویی و ضعف بنیه بکت کار را برای او دشوار کرده بود، اما وقتی راز حضور خبرنگاران را دریافت، هر طور که بود برخود مسلط شد، جلوی آنها نشست تا به سوالاتی که از برنده نوبل ادبیات داشتند، پاسخ بگوید.
در آن زمان روزهایی را به یاد آورد که باوجود اعتماد به نفسی که داشت، کسی آثارش را جدی نمی گرفت. منتقدان نوشته هایش را کسل کننده و آشفته محسوب می کردند و ناشران نیز تمایلی برای چاپ آثارش نشان نمی دادند، خوشقلب ترین آنها که بارقه هایی از استعداد او را کشف کرده بود این شانس را به بکت می داد که با تقبل هزینه انتشار، نوشته اش را منتشر کند.
در جوانی با هموطن نامدارش جیمز جوس دوستی و مراوده ای پیدا کرده بود، یک جور رابطه استاد و شاگردی میان بکت با نویسنده ای که ستایشش می کرد. جویس بارقه های استعداد را در ناصیه این جوان ایرلندی دیده بود و به او اجازه می داد تا در نوشتن و اصلاح آثارش کمک حالش باشد به خصوص اینکه بینایی اش وضع درستی نداشت و حضور گاه به گاه بکت کمک حالش بود.
اما این رابطه ادبی سرانجامی تراژیک پیدا کرد. دختر جویس عاشق بکت شده بود و این جوان کمروی عاشقِ ادبیات، علاقه ای به دختر جویس نداشت که علاوه بر انحراف مردمک چشمانش، به مشکلات عدیده روانی هم دچار بود و در بیان احساستش بیش از حد صراحت به خرج می داد. با اینکه بکت رعایت شأن استاد را می کرد، اما کار به جایی رسید که حقیقت را برای او بازگو کرد که به مذاق دختر جویس خوش نیامد. بکت تصمیم گرفت با حفظ رابطه با استادش، فاصله دیدارها را طولانیتر کند کند اما در نهایت این جویس بود که تحت فشار همسر و دخترش با بکت قطع رابطه کرد.
از بختیاری اش بود که پدر اگرنه ارثیهای بزرگ که آب باریکهای برای او باقی گذاشت که اگر ولخرجی در کار نمی بود، با صرفه جویی می توانست می توانست به ادبیات بپردازد و همین کار را هم کرد. اما توفیق ادبی دیر هنگام به سراغش آمد. با این حال خود همواره امیدوار بود اگرچه مادر مخالف خوانش بسیار کوشید پسرش را از وقت تلف کردن پای ادبیات منصرف کند که نتوانست. در طول سالهای بعد بکت آثار گوناگونی نوشت که همگی در جذب مخاطب و جلب نظر منتقدان ناکام ماندند.
با این احوال بکت به پنجاه سالگی نزدیک می شد بی آنکه شهرتی برای خود دست و پا کرده باشد. نمایشنامه ای نوشته بود با عنوان در انتظار گودو، چندماهی از انتشارش گذشته بود اما هنوز توجه خاصی بدان نشده بود. سرانجام صاحب سالنی ورشکسته این اثر به عنوان آخرین نمایشی که روی صحنه می فرستاد پذیرفت. البته این حقیقت را از بکت پنهان کرده بود.
بکت چنان با جدیت و سختگیری روی نحوه اجرا و بیان دیالوگها نظارت داشت که صدای بازیگران را درآورده بود. با این حال هنوز از نتیجه کار و واکنش تماشاگران نگران بود چنانکه شب اول اجرا در سالن حضور نیافت. تماشاگران از دیدن این نمایش متفاوت بهت زده، اما راضی به نظر می رسیدند.
در آغاز هر اجرا سالن پر از تماشاگر می شد اما به تدریج تعدادی از آنها سالن را ترک می کردند، اما گویی همانها نیز درمی یافتند که با اثر مهمی روبه رو هستند که قدرک درک آن را ندارند، برخی هم بی آنکه بدانند چرا، محو جذابیت و جادوی نمایشی می شدند که به نظرشان بالاتر از سطح درک آنها بود. البته در انتطار گودو طرفداران پرشوری هم داشت که در میان آنها منتقدان بسیاری حضور داشتند. منتقدانی که تا آن زمان به کارهای بکت، به دلیل اینکه سردرگم کننده و کسالت بار هستند، نهایت بی توجهی را روا داشته بودند!
تقدیر این گونه بود که در انتظار گودو نه تنها آن سالن را از ورشکستگی نجات دهد، بلکه ناجی نویسنده خود نیز باشد. اندک زمانی بعد آوازه شهرت این نمایشنامه به دیگر کشورها نیز رسید و بکت را به چنان اعتبار و موفقیتی رساند که آثار مهجور ماندهاش در مرکز توجه قرار گرفتند و در این ارزیابی تازه مهر با اقبالی بسیار روبه رو شدند.
دوران شهرت و ثروت برای بکت آغاز شده بود، دورانی که با کسب جایزه نوبل شکلی رؤیایی به خود گرفت و نام او را به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ ادبیات انگلیسی زبان جاودان ساخت. ساموئل بکت کهدر سال ۱۹۰۶ در دوبلین به دنیا آمده بود، در سال ۱۹۸۹ در پاریس از دنیا رفت. بکت با نمایشنامه اش به شهرت جهانی رسید اما در کارنامه او رمانهای ارزنده ای چون مورفی (۱۹۳۸)، وات (۱۹۵۳)، مالوی (۱۹۵۱)، مالون میمیرد (۱۶۵۱)، نامناپذیر (۱۹۵۳)، گمگشتگان و … دیده می شوند که شاهکارهایی اصیل و البته دشوارخوان به شمار می روند!
کتاب «پارتیزان و کبوترها» شامل مقالاتی انتقادی درباره زندگی و آثار چنین نویسنده ایست. نام این کتاب که به همت بهروز حاجی محمدی گردآوری و ترجمه شده است، اشاره ظریفی دارد به دوره ای از زندگی بکت و مترجم با انتخاب این نام به روزگار پرفراز و نشیبی که ساموئل بکت پارتیزانِ پر شور نهضت مقاومت فرانسه در جنگ دوم جهانی بود. در واقع بکت نیز همانند بسیاری از نویسندگان نهضت مقاومت در فرانسه در جنگ علیه فاشیسم هیتلری حضور داشت. این در حالی است که او از جمله نویسندگان پوچگرا محسوب می شد که دیدگاهی بدبینانه به زندگی انسان دارد، ولی در عین حال باور دارد که انسان با مبارزه و کوشش می تواند بهبودی به اوضاع و احوال خود بدهد.
مترجم کتاب در مقدمه آن آورده است:«کتاب حاضر برای پژوهشگران ادبی-هنری و دانشوران هنرهای نمایشی و ادبیات انگلیسی منبع سودمندی است. علاقهمندان تئاتر نیز این کتاب را مفید خواهند یافت. امیدوارم این مجموعه بهرغم کاستیهای احتمالی، تصویر وشنتری از بکت ترسیم کند: او که بازیگر ذهن و زبان بود، او که بر تراژدیِ وجود خندید، او که مفاهیم انتزاعی مرگ و سکوت را به صحنه برد، او که در نهضت مقاومت فرانسه، برای آزادی انسان جنگید و در آخرین روزهای عمرش به کبوترها دانه داد و رفت.»
سالشمار زندگی ساموئل بکت، اختصارات، پیشگفتار مترجم، بکت: زندگی و زمینه ها، ساموئل بکت، ریشههای تاریخی متنی و زندگینامهای، بکت دکارتی ۱۹۵۹ _ ۱۹۶۹، سه رمان و چهار نوول: تسلیم نهایی روح به زاده شدن، صحنههای هویت: از آخرین نوار کراپ تا نمایش، سرهای مردگان: روایت عذاب دوزخ در «نمایشنامکها»، سرچشمههای جاذبه در تئاتر بکت، بکت و کتابشناسی او؛ بخشهای مختلف این کتاب خواندنی را تشکیل می دهند.
ترجمه دو مقاله «زندگی و زمینهها» و «بکت و دکارتی» از کتاب دیوید پتی، «سه رمان و چهار نوول»، «صحنههای هویت» و «سرهای مردگان» از کتاب جان پیلینگ و نیز مقاله «ساموئل بکت» از ژان ژاک مایو، مهمترین مقالات کتاب را تشکیل می دهند که برای هر علاقمند جدی ادبیات واجد نکات تازه و سودمند هستند؛ چرا که تصویری انتقادی از نوع ادبیاتی که بکت نمایندگی می کند در اختیار خواننده قرار می دهد.
اولین اجرای «در انتظار گودو» قریب به شش دهه پیش از این در سالن تاتر بابیلون در پاریسبه اجرا گذاشته شد. ساموئل بکت در این نمایش آوانگارد کوچک چه کرده که «در انتظار گودو» بخشی از ادبیات نمایشی دنیا را شکل داده است؟
این در حالی است که ۶۰ سال پیش، پس از اولین اجرای نمایش به زبان فرانسه، پاریسیهایی که به تماشای آن نشسته بودند از تعجب ابرو بالا انداخته بودند و سعی میکردند جدیدترین تجربه دنیای تئاتر را هضم کنند.
جیمز نولسن دوست و زندگینامهنویس بکت در این مورد گفت: «هزاران نفری که میگویند اجرای اول را دیدهاند، راست نمیگویند. سالن بابیلون این تعداد صندلی نداشت!»
از طرفی مطمئنا آنها چیزی از این نمایش نمیفهمیدند. اجرای این نمایش جمع و جور که تغییری عظیم در تئاتر ایجاد کرد از پنجم ژانویه سال ۱۹۵۳ شروع شد.
اما چه شد که «در انتظار گودو» چنین ماندگار شد؟ چطور این نمایشنامه دربرابر خیل عظیم ایدههای نو و نویسندگان سنتشکن دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مقاومت کرد و سرپا باقی ماند؟
پروفسور نولسن معتقد است: «به نظر من پاسخ در ابهام نمایشنامه نهفته است. نمایشنامه بطور تلویحی به خیلی چیزها اشاره میکند، اما آشکارا چیزی را بیان نمیکند. مردم میتوانند همان خوانشی را از نمایشنامه داشته باشند که خودشان دوست دارند.»
به گفته نولسن همین تفسیرپذیری «در انتظار گودو» است که آن را از سکه نینداخته است، چراکه وقتی اثری درمورد گذر زمان باشد، هرگز کهنه نمیشود.
از طرفی نمایش سئوالات فلسفی مهمی درمورد زندگی و مرگ و هدف نامعلوم آنچه میان این دو رخ میدهد، مطرح میکند و به نوعی این سئوالها مختص زمان و مکان خاصی نیستند. اجرای این نمایشنامه در کشورهای مختلف سراسر دنیا گواهی بر همین مدعاست.
از طرفی میشود ادعا کرد هیچ بحران یا مشکل اجتماعی بدون «گودو» نیست. این نمایش در دهه ۱۹۹۰ در سارایوو تحت اشغال روی صحنه رفت، در آفریقای جنوبی از این نمایش به عنوان اعتراضی به آپارتاید استقبال کردند و اجرای آن در نیواورلئان پس از توفان کاترینا، مقدمهای بود برای احیای نیواورلئان.
یکی از اجراهای جالب «در انتظار گودو»، اجرای آن در زندان سنکوئنتین در کالیفرنیا در دهه ۱۹۵۰ بود، جایی که بسیاری از زندانیان حس میکردند این نمایش حدیث نفس خودشان است.
دوستی پروفسور نولسن با بکت از طرفی میراثی غنی برای دانشگاه ریدینگ به همراه داشت، این داشگاه امروزه محل نگهداری از بزرگترین آرشیو آثار بکت است. بکت از اوایل دهه ۱۹۷۰ بسیاری از دستنوشتهها و یادداشتهای خود را که در کیف، جعبه یا ساک قرار داده بود به نولسن داد و بدین ترتیب «بنیاد بینالمللی بکت» به بزرگترین منبع تحقیقاتی درمورد این نویسنده بدل شد.
اما اجرای نمایش بدون سختی و مشکل نبود. حتی ممکن بود اصلا روی صحنه نرود. نه قرار بود بازیگری مطرح در نمایش بازی کند و نه چهرهای مهم از آن حمایت کرده بود. اتکای نمایش به راجر بلین بازیگر و کارگردان و بودجه اندکی بود و با شروع اجراهای نمایش این تبلیغ زبانی بود که آن را مطرح کرد.
هیچکدام از بازیگران اولین اجرای نمایشنامه زنده نیستند و سالن نمایش هم چند سال پس از این اجرا تعطیل شد. بلین در مصاحبهای که در دهه ۱۹۶۰ با تلویزیون فرانسه انجام دارد درمورد قدرت نمایش گفت: «به خودم گفتم این اثر خارقالعاده است و باید اجرا شود و به قیمت جانم هم شده از این نمایشنامه دفاع میکنم.»
اجرای نمایش در لندن (دو سال پس از اولین اجرای نمایش در فرانسه) به زبان انگلیسی و با کارگردانی پیتر هال ۲۴ ساله، همچنان کاری جنجالی بود. این درحالی است که هارولد پینتر، که آن زمان بیست و چند ساله بود بکت را «شجاعترین و جاودانهترین نویسنده زمان» توصیف کرد و در مقابلش برنارد لوین معروف در نقدش درمورد «در انتظار گودو» نوشت: «حماقت تمام و کمال».
نولسن که مهمترین رابطه دنیای امروز با بکت است، دلیل جذابیت بکت را در شخصیت معمایی او میداند. نویسندهای که انزوای سحرآمیزش به نوعی «بِرَند ادبی» بدل شد. او با این باور که بکت «بدبین» بوده موافق نیست و گفت: «بکت خیلیوقتها شوخطبع و بذلهگو و همصحبت دلنشینی بود که حس شوخطبعی معرکهای داشت، اما المانی ناامیدکننده و یاسآور بخشی از زندگی او بود. به ویژه بعد از پایان جنگ که به شدت درگیر رمان نوشتن بود.»
به عقیده نولسن، یکی از دلایل جذابیت «در انتظار گودو» طنز نهفته آن است. میشود گفت این نمایشنامه یک طنز سیاه است و طنز در آن برای تقلیل حس گرفتگی آن به کار رفته.
با همه این حرفها، «در انتظار گودو» امروز یکی از مهمترین آثار نمایشی قرن بیستم است و همانطور که بسیاری از بازیگران منتظر بودند به بلوغ کافی برای بازی در نقش «شاه لیر» برسند حالا منتظرند برای بازی در این نمایشنامه پخته شوند.
به گفته نولسن راتباط عمیقی بین این نمایشنامه و نقاشی دیده میشود. «بکت به شدت به نقاشی علاقه داشت، نه اینکه فقط دوست داشته باشد کنار نقاشها باشد، نه! او متخصص برجسته نقاشی قرن هفدهم هلند بود. او با تصاویر آن نقاشیها زندگی کرده بود و به نظرم حس آن نقاشیها در صحنه نمایش دیده میشود.»
«در انتظار گودو» شهرت جهانی را برای بکت به همراه داشت و به واسطه همین نمایشنامه و آثاری دیگر بود که برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
جان کالدر، ناشر «در انتظار گودو» خاطره جالبی از این نمایشنامهنویس دارد. «بکت با سراسیمگی از هواپیما بیرون آمد و وقتی درهای هواپیما دوباره بسته شد، از بلندگوها شنیدیم: کاپیتان گودو به شما خوشامد میگوید. همان موقع بکت به من گفت: انگار سرنوشتم بالاخره به من رسید!»
آنچه در ادامه میخوانید ۱۰ جمله ماندگار از بکت به انتخاب نشریه تلگراف است:
«سعی کردی. شکست خوری. اشکالی ندارد. دوباره سعی کن. دوباره شکست بخور. بهتر شکست بخور.»
«هیچ چیز بامزهتر از شاد نبودن نیست، مطمئن باشید. بله، بله، شاد نبودن مسخرهترین چیز دنیاست.»
«عادت بزرگترین میراننده است.»
«نه، از هیچ چیز پشیمان نیستم، تنها پشیمانی من به دنیا آمدنم است، همیشه به نظرم مرگ کسلکنندهترین چیز دنیا بوده.»
«همه ما دیوانه به دنیا آمدهایم. برخی دیوانه میمانیم.»
«کلمات تنها چیزی هستند که ما داریم.»
«تولد، مرگ او بود.»
«من از سرنوشت انسان چه میدانم؟ درمورد کلم بیشتر میتوانم برایتان حرف بزنم.»
«شما روی زمین هستید. هیچ درمانی برایش نداریم.»
«اول برقصید. بعد فکر کنید. نظم طبیعی همین است.»
چیستا یثربی + بیوگرافی کامل و عکس
چیستا یثربی
بیوگرافی چیستا یثربی
چیستا یثربی متولد ۲۷ مهر ۱۳۴۷ ، کارگردان و نویسنده تئاتر و سینما میباشد.
زندگی چیستا یثربی
چیستا یثربی فوق لیسانس روانشناسیاش را از دانشگاه الزهرا گرفت و در همان دانشگاه نیز به عنوان مدرس مشغول بود. مدرک دکترای خود را نیز از تورنتوی کانادا گرفته است. فعالیتهایش را در حوزه تئاتر از سال ۱۳۶۸ آغاز کرده است. تحقیقات پایاننامهاش را به مقوله تئاتر درمانی اختصاص داد.
چیستا یثربی متولد ۱۳۴۷ است
چیستا یثربی تا به حال جوایز متعددی را از جشنوارههای مختلف دریافت کرده و در سال ۱۳۸۹ نمایش «جنایت و مکافات» را براساس رمان «جنایت و مکافات» در جشنواره کلاسیکهای روسیه در مسکو اجرا کرد که این نمایش در این جشنواره در سه رشته نامزد شد و موفق گردید جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کند. نامبرده همچنین درخصوص کارگردانی آثارش ارتباط تنگاتنگی با سیما تیرانداز دارد.
عکس های چیستا یثربی
چیستا یثربی برای فراگرفتن تئاتر از کلاسهای جهاد دانشگاهی الزهرا، فرهنگسرای نیاوران شروع و در ادامه با کانون تئاتر بانوان همراه شد و به یادگیری اصول اولیه بازیگری ـ کارگردانی پرداخت. در همان موقع «اتاق آینه» را با همکاری بهزیستی راهاندازی کرد که از سال ۷۲ تا سال ۷۴. طرح موفقی بود. به گفته خودش: “سوژه از مردم (اغلب مشکلاتشان) و اجرا توسط اعضای گروه بود. کار ما حل مشکلات به وسیله اجرای تئاتر بود. بعد از آن «دادگاه جادویی» را کار کردم و بعد «جمعه دم غروب» و بعد «سرخه سوزان» که در جشنواره سیزدهم فجر به عنوان کار برتر شناخته شد و در جشنواره چهاردهم هم به عنوان بهترین متن در باره «زن در عرصه انقلاب» شناخته شد.
چیستا یثربی کارگردان و نویسنده تئاتر و سینما میباشد
چیستا یثربی پس از کارگردانی نمایش میهمان سرزمین خواب وقفهای ۸ ساله در کار کارگردانی خود داشت که علت آن را اجبار مسئولین وقت مرکز هنرهای نمایشی مخصوصاً آقای شریف خدایی مبنی بر پرداختن وی به امر نویسندگی نمایشنامه برای در اختیار داشتن نویسندهای توانا در این امر برای این قشر از جامعه هنری عنوان نموده و مجموعه را عامل ممانعت کارگردانی آثار خودش میداند.
چیستا یثربی اخیرا با نوشتن ” داستان پستچی ” که داستان واقعی زندگی اوست، فضای مجازی را متحول کرده است.
تصاویر چیستا یثربی
عکس های چیستا یثربی
فعالیتهای چیستا یثربی
*نمایشنامه
– دعوت – به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا
– عکس دسته جمعی با خانم بزرگ – به کارگردانی سیما تیرانداز
*کارگردانی
– ۱۳۸۲ – جنایت و مکافات – به مناسبت هفته فرهنگی شاعران ایرانی در باکو و به درخواست انجمن نظامی گنجوی – جایزه بازیگر اول برای بازیگر زن نمایش و برگزیده شدن نمایش در جشنواره
– جمعه دم غروب
– دادگاه جادویی
– زنی که تابستان گذشته رسید
– ۱۳۷۴ – سرخ سوزان
– ۱۳۷۵ – میهمان سرزمین خواب
– ۱۳۸۳ – یک شب دیگر هم بمان سیلویا
– ۱۳۸۳ – بانویی برای همیشه
– دخترک و مرد مرده
– جن کوچک عزیز
– عاشق ابر سفید
– سارا و کیمیاگر
– مرگ با ترنم عشق
– یک بار دیگر به عقب برگرد مهتاب
– شیزوئید دوست داشتنی
پرفروشترین نویسنده جهان + بیوگرافی آگاتا کریستی
بیوگرافی آگاتا کریستی؛ پرفروشترین نویسنده جهان
بیوگرافی آگاتا کریستی؛ پرفروشترین نویسنده جهان
بیوگرافی آگاتا کریستی
بانو آگاتا کریستی، با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر (agatha mary clarissa miller) در ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰، در شهر تورکی ناحیه دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکاییاش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانوادهای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر میتوانست تبعه ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هردوی آنها از وی بزرگتر بودند.
آگاتا در سال ۱۹۱۴ با یک سرهنگ نیروی هوایی به نام آرچیبالد کریستی ازدواج کرد که ازدواج موفقی نبود و زندگی مشترک آنان بعد از ۱۴ سال عاقبت در سال ۱۹۲۸ به جدایی انجامید. دختری به نام روزالیند هیکز حاصل این ازدواج بود.
آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار میکرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشتههای او داشتهاست: بسیاری از قتلهایی که در کتاب هایش رخ میدهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت میگیرند.
در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی میکرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامهها در این مورد جار و جنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتاً در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیراً شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی گردیده بودهاست. در مورد این که آیا کل این ماجرا یک کار تبلیغاتی بودهاست یا خیر، کماکان نظرات ضدونقیض اند. در آن زمان نگاه کلی مردم نسبت به ناپدید شدن آگاتا منفی بود و بسیاری بر این باور بودند که آن ترفند تبلیغاتی مبالغ قابل توجهی هزینه روی دست مالیات دهندگان کشور گذاشتهاست. در سال ۱۹۷۹ این ماجرای ناپدید شدن دست مایه فیلمی شد به نام آگاتا که در آن وانسا ردگریو در نقش آگاتا کریستی ظاهر میشود.
آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستانشناسی به نام سِر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوانتر بود ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی را که او از آنها دیدن میکرد میتوان در بیشتر داستانهایش که وقایع آنها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ میدهند دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجوییهای عشقی خارج از ازدواج مالووان مدتی نسبتاً طولانی دوام بیاورد.
آگاتا کریستی رمان قتل در قطار سریعالسیر شرق را در سال ۱۹۳۴ وقتی در هتل پرا پالاس استانبول سکونت داشت نوشت. استانبول آخرین ایستگاه شرقی قطار سریعالسیر اورینت بود که در آن زمان بین غرب و شرق اروپا در تردد بود. اتاقی که آگاتا کریستی در آن میزیست توسط مقامات هتل پرا پالاس بهعنوان یادبود این نویسنده نامدار در همان حال و هوای زمان اقامت کریستی حفظ و نگهداری شدهاست.
آگاتا کریستی در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ در ۸۵ سالگی به مرگ طبیعی درگذشت. او تنها یک فرزند به نام روزالیند هیکز داشت که او نیز در ۸۵ سالگی به تاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۰۴ درگذشت. در حال حاضر تمام حقوق مربوط به نشر و فروش کتاب های آگاتا کریستی در اختیار و مالکیت نوهٔ او ماتیو پریچارد است.
آگاتا کریستی پرفروشترین نویسنده جهان
آگاتا کریستی نویسنده انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار مِری وستماکوت (mary westmacott) داستانهای عاشقانه و رومانتیک نیز نوشتهاست، ولی شهرت اصلیاش به خاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستانهای آگاتا کریستی، به خصوص آن دسته که درباره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را بهعنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستانهای جنایی کوشیدهاند نیز معرفی و مطرح کردند.
در همان زمانهای ابتدایی کار نویسنگیاش بود که شخصیت موسیو هرکول پوارو را خلق کرد؛ کارآگاه قد کوتاه، چابک و خودپسند بلژیکی با ظاهر و قیافهای خاص که راز تمام جنایتها را به کمک «سلولهای خاکستری» مغزش بر ملا می کند و همزمان زبان انگلیسی را مورد سختترین حملات و انتقادها قرار میدهد. پوارو شخصیت محوری بیش از پنجاه رمان دیگر او قرار گرفت و به لحاظ شمارگان موفقترین کارآگاه دنیا شد.
در سال ۱۹۲۶ با انتشار «قتل راجر آکروید» به موفقیت بزرگ دست یافت. این رمان اثری درخشان با رمزگشایی حیرتآور بود که خواننده به علت فقدان شواهد و قرائن کافی در گشودن معمای داستان ناتوان میماند. قاتل همان دکتر «شپارو» پزشک سادهلوح و قابل اعتماد دهکده است که خود راوی کل رمان میباشد. این کتاب نه تنها مورد استقبال گستردهی مردم قرار گرفت، بلکه همکاران نویسنده نیز توجه خاصی به آن مبذول داشتند.
آگاتا کریستی در کتاب رکوردهای گینس مقام اول در میان پرفروشترین نویسندگان کتاب در تمام دورانها و مقام دوم (بعد از ویلیام شکسپیر) در میان پرفروشترین نویسندگان در هر زمینهای را به خود اختصاص دادهاست. تخمین زده شدهاست که یک میلیارد نسخه از کتابهای او به زبان اصلی (انگلیسی) و یک میلیارد نسخه دیگر در ترجمههای گوناگون به ۱۰۳ زبان دنیا به فروش رسیدهاست. محبوبیت جهانی کریستی به آن درجه است که به طور مثال در کشوری چون فرانسه تعداد کتاب هایی که از او تا سال ۲۰۰۳ به فروش رسیده بالغ بر ۴۰ میلیون جلد بودهاست.
تله موش که یکی از آثار معروف اوست اولین بار در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۲ در لندن (تئاتر آمباسادورها) به روی صحنه رفت و از آن تاریخ تا زمان حاضر و در طول بیش از ۵۰ سال همیشه بر روی صحنه بودهاست و از این نظر رکورددار است. این نمایش نامه تاکنون فقط در لندن بیش از ۲٬۰۰۰ بار به روی صحنه رفتهاست.
در سال ۱۹۵۵ آگاتا کریستی نخستین کسی بود که جایزهٔ استاد اعظم را از مجمع معمایینویسان آمریکا دریافت کرد. در همان سال نمایش نامه او به نام شاهد پرونده (witness for the prosecution) بهعنوان بهترین نمایشنامه برندهٔ جایزه ادگار گردید.
بیشتر کتاب ها و داستانهای کوتاه او (و بعضیها از آنها چندین بار) به فیلم درآمدهاند که از آن میان میتوان فیلمهای قتل در قطار سریعالسیر شرق، مرگ در رودخانه نیل و قطار ساعت ۴:۵۰ پدینگتون نام برد. بسیاری از نوشتههای آگاتا کریستی بارها برای تهیه برنامههای رادیویی و تلویزیونی نیز مورد استفاده قرار گرفتهاند.
این موفقیت به راحتی قابل درک نیست، چرا که آگاتا کریستی تقریبا هیچ چیز واقعا جدیدی را به این ژانر ادبی نیفزوده است؛ او (به استثنای چند مورد) همان شکلهای سنتی، قدیمی و کاملا انگلیسی را در آثارش حفظ و رعایت کرده است.
قتلهای داستانهای وی غالبا در خانههایی متروک با سبک و معماری ویکتوریایی اتفاق میافتد و هویت قاتل که در طول داستان نباید لو برود در انتها توسط کارآگاه پلیس فاش میشود. البته پیش از آن کارگاه در یک استنتاج درخشان، خواننده را آگاه میسازد.
اگر نویسنده و کارآگاه عزمشان را برای به خطا انداختن خواننده جزم کرده باشند، گاه حتی هوش فوقالعادهی شرلوک هولمز نیز به خواننده در حل معما کمک نمیکند. راز محبوبیت آگاتا کریستی احتمالا در این نکته نهفته است که وی مقولهی قتل در ادبیات جنایی را به میان شهروندان عادی جامعه آورد، آنرا از حالت جنایی زننده و هولناک بیرون آورده و با تحلیل سرشار به آن شکلی زیبا بخشید بدون آنکه از هیجان ضروری آن بکاهد.
اما عنصر «برانگیختن هیجان» – به آن مفهومی که مثلا در آثار ادگار والاس دیده میشود – در رمانهای کریستی به ندرت به چشم میخورد. یکی از همکاران جنایینویس کریستی یکبار قاعده ی موفقیت او را با این جمله وصف کرده است: “آگاتا کریستی در آثارش مستقیما کنجکاوی ذاتی و صادقانه ی ما انسانها را مخاطب قرار می دهد.”
آثار آگاتا کریستی
برخی از رمانها
۱۹۲۰- ماجرای اسرارآمیز در استایلز
۱۹۲۲- دشمن مخفی
۱۹۲۴- مردی با لباس قهوهای
۱۹۲۶- قتل راجر آکروید
۱۹۲۷- چهار قدرت بزرگ
۱۹۲۸- راز قطار آبی
۱۹۳۱- راز سیتافورد
۱۹۳۴- قتل در قطار سریعالسیر شرق
۱۹۳۵- تراژدی در سه پرده
۱۹۳۵ – مرگ در میان ابرها
۱۹۳۶- قتل به ترتیب الفبا
۱۹۳۶ – قتل در بینالنهرین
۱۹۳۷ – مرگ بر روی نیل
۱۹۳۹ – قتل آسان است
۱۹۴۱ – شرارتی زیر آفتاب
۱۹۴۱- ان یا ام
۱۹۴۲- جسدی در کتابخانه
۱۹۴۲ – پنج خوک کوچک
و …
مجموعه داستان ها
۱۹۶۱- گناه مضاعف
۱۹۷۴- اولین پروندههای پوآرو
نمایش نامه
۱۹۴۳ و سپس هیچکس نبود
۱۹۵۲ -تله موش